مدرسه علمیه الزهرا اهواز

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پای صحبتهای نصب کننده های ضریح جدید سیدالشهدا علیه السلام

03 اسفند 1391 توسط درفشان


این جملات را که می‌گفت اشک می‌ریخت همان روز در جمع گروه به عنوان یک تذکر گفت: دوستان حتی‌الامکان در محضر حضرت اباعبدالله بلندبلند صحبت نکنید… پشت‌تان به قبر مطهر نباشد… در آن لحظه، آب هم ننوشید چون آقايم تشنه بودند…


کربلا که بیایی نمی‌توانی به آب فکر نکنی. یعنی تشنگی مثل ترجیع‌بند شعر به سراغت می‌آید و تو مجبور می‌شوی هر از چندگاهی به دنبال قطره‌ای آب باشی. اصلاً من فکر می‌کنم کربلا شهر تشنگی است این جا آدم‌ها بیشتر تشنه می‌شوند. بیشتر آب می‌نوشند اما تفاوت عمده‌ای بین این تشنه‌شدن و تشنگی‌های در شهر و دیار خود داریم. این جا کمی که عطش رطوبت لبان‌مان را تبخیر می‌کند و کام‌مان خشک می‌شود بی‌اختیار حلقه‌های اشک در چشم‌ها هویدا می شود. حکایت تشنگی در کربلا حکایت تکرار نیست یعنی حتی اگر صدها روز هم در این شهر زندگی کنی و همه احوالات تو در این سرزمین به روز مرگی دچار شود تشنگی از این قاعده مستثناست. هم زود به زود تشنه می‌شوی و هم هر وقت آب می‌نوشی ذکر لبان تشنه حسین علیه السلام به سراغت می‌آید.


حالا این تشنگی به لحظات ما رسیده است. ما آمده‌ایم تا ضریح جدید را نصب کنیم اما نمی‌دانم چرا این قدر تشنه می شویم. این را تجربه کردم که جز در محدوده ضریح که همواره انسان احساس سرمستی می‌کند هرچه به این حائر حسینی نزدیک‌تر باشی تشنه‌تر می‌شوی. روزگار ما در اینجا به آنجا کشید که قرار شد پیکره چوبی ضریح را که عرض و طول و ارتفاعش و وزنش کاملاً متفاوت بود به داخل هدایت کنیم. یک عده مثل من نوکر بودند یعنی فقط فرمان‌برداری می‌کردند یک عده ای هم فرمانده بودند؛ از کدام طرف برویم… چگونه برویم… با چه زاویه‌ای وارد شویم… تمام این جند خط را برای این خاطره نوشتم که در پس از هدایت پیکره چوبی به داخل و طی‌شدن کار که البته از استرس و فشار بسیار بالایی برخوردار بود حاج محمود که در واقع فرمانده ماست در عملیات نصب ضریح می‌گفت: احساس تشنگی کردم هم به خاطره استرس هم به خاطر تحرک زیاد هم برای اینکه به پیکره آسیبی نرسد چون پیکره چوبی بسیار سنگین بود و اگر از تراز بودن خارج می‌شد حتماً به سمت‌ها و کنج‌ها فشار می‌آمد. از طرفی در محضر امام‌بودن هم و اینکه نمی توانی فریاد بزنی… خلاصه دست به دست هم داد که حسابی استرس بکشم.

پیکرها که به داخل آمد احساس کردم کامم خشک است. از تشنگی، زبانم به کام دهانم می‌چسبید. خیالم که از قطعات راحت شد پیش‌روی حضرت ایستاده بودم به یکی از بچه‌ها گفتم یک لیوان آب برایم بیاور. . . وقتی او رفت آب بیاورد ناگهان به خوردم آمدم؛ من اینجا در محضر امام(ع) هستم. امام(ع) اینجا حاضرند. امام(ع) تشنه بودند. در همین جا بوده است که پیکر تشنه فرزندان‌شان را در آغوش گرفتند. فدای لب تشنه‌شان. اینجا نقطه مرکزی تشنگی حضرت سیدالشهداست. من چگونه اینجا آب بنوشم؟ این جملات را که می‌گفت اشک می‌ریخت همان روز در جمع گروه به عنوان یک تذکر گفت “دوستان حتی‌الامکان در محضر حضرت اباعبدالله بلند بلند صحبت نکنید… پشت‌تان به قبر مطهر نباشد.
در آن لحظه، آب هم ننوشید چون آقايم تشنه بودند…

حامد حجتی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

موضوعات: اخبار لینک ثابت

نظر از: مرادی [عضو] 
  • شمیم ولایت
  • نشریه الکترونیکی پاسداران ولایت

سلام
اللهم الزرقنا فی الدنیا زیارت الحسین و فی الاخرة شفاعة الحسین علیه السلام
التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

1391/12/03 @ 23:40
نظر از: مدرسه الزهـــرا(سلام الله علیها) زرین شهر [عضو] 
  • زرین شهر

با سلام و خداقوت. مطلب بسیار زیبایی بود. انشاءلله خداوند متعال معرفت حقه آقا را نصیب ما بگرداند. و در این دنیا زیارتشان و در آن دنیا شفاعتشان نصیب ما گردد. التماس دعای فرج

1391/12/03 @ 23:16


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه الزهرا اهواز

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • مناسبت ها
  • مقالات
  • اخبار
    • معاونت آموزش
    • معاونت فرهنگی
    • معاونت پژوهش
    • بسیج طلاب
  • اعمال ماه های قمری
  • روزشمار تاریخ اسلام
    • مناسبت های ماه شوال
    • مناسبت های ماه رمضان
  • کلام نور

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 62
  • دیروز: 9
  • 7 روز قبل: 27
  • 1 ماه قبل: 169
  • کل بازدیدها: 39888
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس